فرانک نگاهش را از مرد به سمت دسته صندلی” برگرداند و به سکه طلائی خیره شد.” چقدرررررررر حسرت و حرف نگفته تو این نگاه خیره فرانکه!!!👍👍👍 …بیییینظیر بود، براووُ Reply