دگردیسیِ استاتیک

5
(3)

 

(برایِ خواکین سالوادور لاوادو)
 
 
صبح می‌شه…
بیدار می‌شم…
عادت ندارم تختم رو درست کنم…
دو بالش دارم که یکی هنوز که هنوزه، بعد از این همه سال، بوی تو رو می‌ده.
عادت ندارم تختم رو درست کنم…
درعوض، صبح‌ها، قبل از اینکه از جا بلندشم، «تو»یِ قدیم رو، بالشِ الان رو، می‌بوسم و چند ثانیه توهّم و چند نونِ تُستِ نیمه‌داغِ سریع و ایستگاهِ تاکسی و پشتِ میزِ هر روزه و کار و…
عادت ندارم تختم رو درست کنم…
شب هم، قبل از خواب، محتاط، مرزِ تنم رو مشخص و محدود می‌کنم تا به سمتِ قلمرویِ تو نیام. نمی‌خوام حجم تنت رو، که ملافۀ تخت رو مثل اثر فسیل رویِ سنگ به شکل بدنت حکاکی کرده، خراب کنم.
در عوض، برایِ آخرین بار تو رو بو می‌کنم، عکست رو روی عسلیِ کنار تخت، دزدکی نگاهی می‌کنم، حجمت رو تصّور می‌کنم، شونة لختت رو که از ملافه زده بیرون و روبروی چشم‌های من هستند, می‌بلعم و می‌شنوم که می‌گی «شب‌ به‌ خیر».قرص رو با بیشترین صدای قرچ و قوروچ از کاغذ آلومینیومی‌‌ش در‌می‌آرم و چند ثانیه توهّم و بعد بالش رو، تو رو، می‌بوسم و بی‌هوش می‌شم…
 
صبح می‌شه…
بیدار می‌شم…
عادت ندارم تختم رو درست کنم…
دو بالش دارم که یکی هنوز که هنوزه، بعد از این همه سال…
 
 
Quino
Quino
 

Rate This

We are sorry that this post was not useful for you!

Let us improve this post!

Tell us how we can improve this post?

5 thoughts on “دگردیسیِ استاتیک”

  1. pasha jan… besiari az ensanha ba yade o khaterye eshgheshon dir zamani ro injoor migzaroonan… va be hich ensane digeie ejazeye vorod be in MARZ ro nemidan.. ba hamin yad o khatere zendegi mikonan o akhar sar am to hamin MARZ e taeen shodeh kenare Balesh e Eshgheshon…Mimiran…..
    These people are unique …
    how they respect and in need of their loneliness,it seems like their loneliness is their whole life and love…!
    inja akharesh ezafe mikardi ke albume GRAY LONE ham gosh midadam:D

    (RAYA) 

  2. هیچ عشقی نمی‌تواند جایگزین عشق اول شود، حتی عشق آخر…

    سايمبل ريتويچ

    (raya)

  3. غمگین مشو عزیز دلم
    مثل هوا کنار توام
    نه جای کسی را تنگ می کنم
    نه کسی مرا می بیند
    نه صدایم را می شنود
    دوری مکن
    تو نخواهی بود
    من اگر نباشم…

  4. هرشب تو رویای خودم، آغوشتو تن می کنم
    آینده ی این خونه رو، با شمع روشن می‌ کنم

    ———–
    یه حسی از تو در من هست، که می دونم تورو دارم
    واسه برگشتنت هرشب، درارو باز می زارم

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *