باید با پدیده مستی راست برخورد کرد.
تمام اونائی که به نوعی نسبت به این قضیه گارد میگیرن، ابلهانی بیش نیستن. ابله! به تمام معنی کلمه.
قانونِ صد و شصت و نمیدونم چندمِ یه بابائی میگفت: «هرکی که ندونه مستی چیه، نمیدونه عشق چیه و هرکی که ندونه عشق چیه، آدم نیست.» و چه راسته این قانون…
حتی رضا، فهمید شیعه اثنیاشعری چقدر مزخرفه و رفت و رفت تا انگورِ مونده تا سرکه بشة سالِ ۲۰۳ هجری قمری… فهمید که این شراب میارزه به تمامِ تمامِ وجودِ خودِ خدا! رضا آدم بود و عاشق و انقدر مست کرد که شهید شد!
قضیه علمیه! افسانه و کاموا و بافتنی نیست که از یه جائیت مثل فتق همینجوری بزنه بیرون! کلِ قضیه مربوط میشه به نوروترانسمیترها و دوپامین و سروتونین و کورتزیول و ACTH! قضیه، داستانِ آخوندی نیست که بتونی با روضه و منبر انکارش کنی! دو بعلاوه دو مساویه با چهار. همین و بس! حالا تو بیا بگو میشه ۵! اسمت میشه آخوندِ بیمصرف پدرسگ دروغگویِ … !
وقتی مستی تازه میفهمی! میفهمی ره-ره- فا- لا-سیل فا یعنی چی! میفهمی زیبائی مهتاب چیه! تازه اون موقعست که نبض superficial temporalis میآد زیر دستت. اون موقعست که IQ و EQ ت یهو میپره تا عرشِ خداوند باری تعالی!
همه رو میتونی گول بزنی… خودتو که نمیتونی… خودت هم میدونی که وقتی «سی تو اِیچ فایو اُ اِیچ»ِ خونِت میزنه تو مرز ۰/۱۱۳ گرم در هر ۱۰۰ میلیگرم پلاسمات، اونوقته که میتونی تکتکِ سلولهای انگشت اشاره یار رو، ببلعی!
باید با پدیده مستی راست برخورد کرد! … فقط یه «پِیک» با من باش!