نگاهت رو میتونی بدزدی؛ تا نفهمه حقیقتِ پشتِ چشمهات رو…
دستت رو میتونی در بیاری از دستش؛ تا متوجّه نشه لرزشت رو. استرست رو…
میتونی سکوت کنی؛ تا بغضت، تُنت رو عوض نکنه…
میتونی نفست رو کنترل کنی؛ تا اینور اونور نشه ریتمت…
خودتو به خواب بزنی؛روحت رو پشت جسمِ بیحرکتت ببری؛ حس ندی، حس نکنی…
با ضربههایِsuperficial temporal ت زیر انگشتایِ یه «نبضْ بَلَد» میخوای چیکار کنی؟
* عکس مال من نیست