بعد از یه استیک ۳۵۰ گرمیِ میدیِم رِر،
بعد از یه بشقاب پر از سیبزمینیِ پختۀ تنوری،
بعد از سوختن و دم نزدن از تَبسکویِ نارفیقِ سبز،
بعد از گرم شدن از دو بطر شرابِ سفید تویِ سطلِ یخ،
آخرِ اون شب، سیصد و شصت و پنج روزِ پیش، همین لحظه، همین موقع،
بعد از پیادهرویهایِ بیهدف،
بعد از پیادهرویهایِ بیهدف،
جیپیاِس ِ سردرگم،
گمشده، گم کرده،
گرسنه گرسنه،
اولین بار، مخالفت شدم…
حس کردی بین من و غرورت، بد و بدتر، اینجاست که باید یکی رو انتخاب کنی.
…
گارسُن! چِک پلیز…
…