راندِوو (فیلمنامه فیلمی کوتاه) خیابانی در گَستاونِ ونکوور- بعد از ظهرِ یک روزِ نیمهابری- خارجی یک مردِ ژندهپوش و بیخانمان، با لباسهایِ …
خُلنگِار
راندِوو (فیلمنامه فیلمی کوتاه) خیابانی در گَستاونِ ونکوور- بعد از ظهرِ یک روزِ نیمهابری- خارجی یک مردِ ژندهپوش و بیخانمان، با لباسهایِ …
نتهایِ آهنگِ والسِ مهتاب مثل دودِ رقصانِ سیگارش در فضایِ اتاق به پرواز در میآیند. گیلاسهایِ من و او، گواهانِ معاشقههائی خاموش، یکییکی میانِ پر…
ساعت چهارِ صبحه، آخرِ دسامبر. الان دارم برات مینویسم که ببینم بهتری یا نه... نیویورک سرده، ولی جائیکه دارم توش زندگی میکنم رو دوست …
خسته از انتظار، از رویِ سه پایه چوبی بلند شد. چشمها را ریز کرد و دوباره نگاهی به دوردست کرد و انگار که دنبال چیزی در تاریکی میگردد، جلویش را با …
وقتی یه رابطه به نتیجه نمیرسه، بیشک یه طرف لیاقتِ طرف مقابل رو نداشته.
لحظهلحظه با شهیار قنبری به یادِ مهتاب میرزائی برایِ محمد یعقوبی با همراهیِ مهرانا و سُمی - تمامِ ترانهها، اجراها و آهنگها از …