صبح که بیدار شد، دید یه دندونش افتاده. شَبش خواب دیده بود مُرده.
خُلنگِار
- تو با حرفات به عقاید من توهین میکنی!! - تو هم با اون هیکلت، با اون شیکمت، با اون بویِ گندِ عطرت، با ابروهات، با اون صورتت که روز …
نگاهت رو میتونی بدزدی؛ تا نفهمه حقیقتِ پشتِ چشمهات رو... دستت رو میتونی در بیاری از دستش؛ تا متوجّه نشه لرزشت رو. استرست رو... میتونی …
شانس میآری تویِ یه خانوادة خوب به دنیا میآی... خوب تربیت میشی... تلاش میکنی... سالم زندگی میکنی... کلی درس میخونی... پول در …
این که یه سریال تویِ ایران درست شه که همه چیش انقدر خوب باشه، این که یه کارگردان داشته باشیم به شاعری و باهوشی «علی حاتمی»، این که انقدر این …
عکس از من نیستتنها مسألهای که تویِ زندگی عذابش میده اینه که نمیفهمه اون زن، یه «حرفهای» بود یا یه «احمق».
- یعنی یه چیزی بهت میگم، یه چیزی میشنویها! عالی بود. زیبا! زیبا! مثِ یه تیکه ماه! باااااهوش! تا حالا ندیدی مثلش رو. از اون دخترائی بود که …