برای آن ماندگار شدی که قبل از آنکه از تو خسته شوم، ترکم کردی...
خُلنگِار
نمیشه گفت که سرجیو شوکانو اندرسن آسمبیو آدم خودخواهی بود. همۀ اهالیِ بازتانکا میگفتن اون همه کاراش خودخواهانهست. اما بعضیها هم بودن که …
پاهاش میلرزید. نمیتونست درست از پلّههایِ کنارِ هواپیما پائین بیاد. چندین بار احساس کرد که داره با سر سقوط میکنه پائین. باورش نمیشد. …
«خانه کپک زده است!» مادربزرگ چنين گفت. مادربزرگ وقتی لحافِ چلتکه را ميشکافت، چنين گفت: «هوا زنگ زده است. رخت عروسی که در يخدان بپوسد …
(به فئودور داستایوسکی)این دومین باری بود که در تمام این سالها واردِ کازینوی شهر میشد. شاید بیشتر از این، بیدلیل، ناخواسته یا خودخواسته، از روی …
عروسک کوکی بیش از اینها آه آری بیش از اینها میتوان خاموش ماند میتوان ساعات طولانی با نگاهی چون نگاه مردگان ثابت خیره شد در دود یک …
(خداوند شفا دهد) سیادتی باید، شیدِ آد بودن. سِیر و سیر، سار گشت، بادۀ دگری را بیراه بادن، خود پراواژیست بُقزده، سرآبالیست مکنونِ بیسکون. شبان …