«نشدنی»
با همراهی مهرانا
– همیشه فکر میکردم اینائی که میآن میشینن روی این صندلیهایِ بلند جلوی بارمَن و بدون توجه به اینور و اونورشون زل میزنن به این شیشههای مشروبِ روبهروشون باید حالشون خیلی بد باشه. باید به تهِ خط رسیده باشن…
– از کجا فهمیدی ایرونیم که اومدی نشستی و شروع کردی فارسی حرف زدن؟
– فقط ایرونیها اینجوری مشروب میخورن! انگار مسابقهست! انگار میترسن وسطش یه چیزی بشه نتونن پِیکشون رو تموم کنن و بعدی رو سفارش بدن.
– تو هم که ظاهرا مشروبِ محبوب منو دوست داری!
– آره، بخوای «گرتهبرداریش» رو بگی میشه «مارتینیِ کثیف»!
– هاه!گرتهبرداری! بعیده!
– چی بعیده؟
– از یه زن! ایرونی. تنها. این موقع شب. تویِ این بار خلوت. این سرِ دنیا. و اینکه میدونه گرتهبرداری چیه!
– هاه! بعید؟! شاید! شدنی چی؟ میشه به نظرت؟
– نمیدونم شدنی هست یا نه… ولی میدونم یه جای کار همیشه میلنگه!
– … از فیلم خوشت اومد؟
– هان؟!
– «کافه سوسایتی»! دوسِش داشتی؟
– مگه تو هم اونجا بودی؟!
– آره! من گوشه سالن نشسته بودم. اون گوشه. چهار ردیف بالاتر از تو!
– تنها؟
– فیلمِ خوب رو یا باید تنها دید.
– یا با اهلش؟
– اهلش!
– بعیده!
– آره میدونم. خیلی بعیده که یه دختر تنها بره فیلم «وودی آلن» ببینه! حالا دوسش داشتی؟
– آره! من وودی آلنیم شدید! تو چی؟ خوشت اومد؟
– به نظرت مرده کدومشون رو واقعاً دوست داشت؟ زنش رو یا دوستدخترِ سابقش رو؟
– جفتشون رو!
– شدنیه؟
– شاید بشه. گاهی میشه. تو چی؟ فکر میکنی دختره اصلاً پسره رو دوست داشت؟
– هم آره ، هم نه. دوست داشتن زنها اونجوری نیست که شما مردها فکر میکنین. دوست داشتن زنها مجموعهایه از نیاز و ناز و حس و عاطفه! یکیش نباشه انگار بقیهش هم نیست!
– آره میدونم شماها رو!
– نه نمیدونی ماها رو!
– ولی عجیبه. واقعا عجبیه. من هنوز موندم. چجوری یه دختر میتونه تنها بره سینما، فیلم «وودی آلن» ببینه. سینمایِ «وودی آلن» مردونهست خیلی. درک دیالوگهاش یه کم سخته واسه زنها! اونم یه دختر که عینکی و شبیهِ معلمای ادبیات نیست. برعکس اتفاقاً سکسی و خوشگل هم هست!
– آره. موافقم. احتمالش خیلی کمه.
– Hey! Two more here, please.
– داری زیاد میخوریا!
– نترس روت بالا نمیآرم.
– نه. نمیترسم روم بالا بیاری. نگرانِ اینم که میخوای رانندگی کنی!
– ببینم منو تعقیب کردی از سینما تا اینجا؟
– شاید! من همیشه تو رو تعقیب میکنم! به نظرم بهتره یه اوبر بگیری، ماشینت رو فردا بیای ببری!
– نترس، من وقتی مستم بهتر میرونم!
– نه مطمئن نیستم.
– اون صحنه که واسه زنش گل گرفت!
– که زنه گفت لابد یه کارِ بدی کردی که حالا گل گرفتی… خب؟
– عذاب وجدان داشت که گل گرفته بود یا اینکه واقعا حس اون موقعش بود؟
– جفتش… وقتی به کسی خیانت می کنی، تازه میفهمی که دوسش داری!
– من هنوز نمیفهمم.
– چی رو؟
– اینکه ساعت ۲ صبح، نشستی تویِ یه بار، با یه دخترِ برونِت، همون مدلی که دوست داری ولی همیشه عمرت فکر میکردی باید shallow باشه، داری بحثِ وودی آلنی میکنی. درکش سخته!
– آره خیلی سخته. تقریبا نشدنیه. تو هم باور نکن! چون حقیقت نداره… انقدر بهش فکر کردی که مرزِ خیال و واقعیتو گم کردی کسی تویِ سایه، گوشه سالنِ سینِما نبود که تویِ نخت باشه. کسی تو رو تا «لاندن پاب» تعقیب نکرده. هیچ زنِ برونِتِ سکسیای که تنها رفته باشه «وودی آلن» دیده باشه و الان باهات در مورد «کافه سوسایتی» حرف بزنه در کار نیست. حتی موزیکی که الان داری میشنوی هم لِنارد کوهن نیست! هیچ زن و غیرزنی تویِ این بار، مارتینی سفارش نداده. اینا فقط خیالِ توئه چون تو انقدر بهش فکر کردی که آرزوهات رو تصور میکنی! زنِ مورد علاقهت رو همه جا میبینی و حتی دیالوگهاشو هم شبیه دیالوگهای خودت میکنی. فکر نکن… خیال نکن. شدنی نیست! توئی و تو! تنها. روبهروی بارمنِ خسته تهِ شب. خیره به شیشههایِ مشروب روبهروت. تهِ خط! بهتره لب به اون دومی نزنی. یه اوبر بگیر برو خونه تخت بگیر بخواب. دوست ندارم کسی رو که منو هر لحظه خیال میکنه مفت از دست بدم… خیالِ تو جایِ خوبیه واسه توش پرسه زدن. راحت باش… زیاد بهش فکر نکن. نشدنیه!
نههه!!! نمیدونی ماهارو…👍👍👍