راندِوو
(فیلمنامه فیلمی کوتاه)
خیابانی در گَستاونِ ونکوور- بعد از ظهرِ یک روزِ نیمهابری- خارجی
یک مردِ ژندهپوش و بیخانمان، با لباسهایِ مندرس پشتِ میزِ کافهای کنارِ پیادهرو نشسته است. در پسزمینه تصویرِ ساعتِ بخارِ مشهورِ Read more
راندِوو
(فیلمنامه فیلمی کوتاه)
خیابانی در گَستاونِ ونکوور- بعد از ظهرِ یک روزِ نیمهابری- خارجی
یک مردِ ژندهپوش و بیخانمان، با لباسهایِ مندرس پشتِ میزِ کافهای کنارِ پیادهرو نشسته است. در پسزمینه تصویرِ ساعتِ بخارِ مشهورِ Read more
نتهایِ آهنگِ والسِ مهتاب مثل دودِ رقصانِ سیگارش در فضایِ اتاق به پرواز در میآیند.
گیلاسهایِ من و او، گواهانِ معاشقههائی خاموش، یکییکی میانِ پر و خالی در نوسانند.
او تجسمِ زیبائیست… یک زیبائیِ افسونگر…
ولی من به چهرهاش Read more
خسته از انتظار، از رویِ سه پایه چوبی بلند شد. چشمها را ریز کرد و دوباره نگاهی به دوردست کرد و انگار که دنبال چیزی در تاریکی میگردد، جلویش را با دقت نگریست. اگر ماه میتوانست در نبرد با Read more
لحظهلحظه با شهیار قنبری
به یادِ مهتاب میرزائی
برایِ محمد یعقوبی
https://rhettbutler.ca/wp-content/uploads/2023/01/آزاد.mp3
با همراهیِ مهرانا و سُمی
– تمامِ ترانهها، اجراها و آهنگها از شهیار قنبری
پای گوشماهیها – تنظیم از Steve McCrum/ناب – تنظیم از Read more
یادمرگ با همراهیِ مهرانا و با نینوایِ حسینِ علیزاده
https://rhettbutler.ca/wp-content/uploads/یادمرگ.mp3
براساسِ یه داستانِ واقعی…
برایِ «سیما»یِ آتابای
– کشتمش. بالاخره کشتمش. بعد اومدم همینجا، توی همین قبری که داری میبینی خاکش کردم…
در هفتسالگی پدرش تمامِ دارائیهایِ خانواده را برباد داد.
پیانویِ بلاروسِ دیواری پسرک هم همراه با بقیة وسایل به طلبکارها داده شد.
او همة آن نُتهایِ هشتاد و هشت کلید را تازه یاد گرفته بود و قسمتی از Read more
۱- یکی بود، یکی نبود. یه آدمِ خوب و باهوش و بسیار کوشا بود که تویِ زندگی سختیِ زیادی کشید، ولی بسیار تلاش کرد و سرانجام به مقامهایِ بالا رسید و به همه کمک کرد و همواره ازش به Read more