Bullog

خُل‌نگِار

کارِ بزرگ 4.8 (5)

(برای آقای لوبیتز)

  هیچ‌کس نفهمید چشه! هرگز کسی یک لحظه هم فکر نمی‌کرد که «اندریاس» ممکنه افسرده باشه. واسه اینکه شخصیت شوخی داشت و لبخندش همیشه اونجا بود. حتی وقتی خودش با پای خودش رفت به بیمارستان دانشگاه Read more

خونه 5 (6)

  اینجا بویِ عید و عیدی نمی‌آد. خبری از بویِ توپ و کاغذ رنگی هم نیست. همه قلّک‌ها از قبل شکسته شدن. اینجا کسی به کسی سکه عیدی نمی‌ده. کسی قاشق نمی‌زنه. بتهٔ نور شده کُپهٔ نمور. نه باغچه Read more

Remorse 5 (3)

So u wanna know what’s my greatest regret in life? Okay; here it is:   “It was half past three in the afternoon when I met her. We were just past the Old Town Square and were enjoying the Read more

قانون شصت و یک و قانون شصت و دوِیِ پاشا 4.7 (3)

آدم‌هایِ مریض غیر قابل اعتمادن و آدم‌هایِ غیرقابل اعتماد مریض.         

از تو بیش از همه دنیا، از خودم بیش از تو خسته‌م 5 (3)

گلایه (اجرایِ زنده): اردلان سرفراز / منوچهر چشم‌آذر / داریوش تنظیم برای اجرای زنده: علی الهی         از دستِ عزیزان چه بگویم گله‌ای نیست گر هم گله‌ای هست دگر حوصله ای نیست سر گرم به خود Read more

Routine 5 (5)

Quino