Bullog

خُل‌نگِار

دوازده و چهل و پنچ دقیقه 5 (2)

ساعت دوازده و نیم رسید ایستگاه راه‌آهنِ مرکزیِ فرانکفورت. زودترین بلیت قطار رو برایِ پراگ خرید. واردِ استار‌باکسِ کنارِ ایستگاه شد. کوله‌پشتیِ سنگینش رو کنار یه میز خالی گذاشت و یه اِمِریکانویِ بزرگ سفارش ‌داد. از دخترکِ پشتِ پیشخون Read more

خُل‌پلانِ 3- طاهره جوابِ منو بده! 5 (4)

بهترین ‌پلانِ تاریخِ سینمایِ ایران؛ از نظرِ من.

 

 

 خل‌پلانِ 3 زیرِ درختانِ زیتون (1372) عبّاس کیارستمی    

قانونِ صد بیست و دوّم پاشا 4.8 (4)

  به عنوان یه مرد، تا جائی که می‌تونین «اسم»ِ زن‌هائی رو که باهاشونین صدا نکنین. می‌تونین از عباراتی مثلِ «شوپول»، «گوبولی بوبول»،‌ «هندونۀ ترش»، «آلوچه» و «جیگر» استفاده کنین. تویِ مراسمِ خاص، مثلِ تولّدشون، اون هم هر پنج، Read more

سینِرژیسم 5 (2)

    ویکی‌پدیا می‌گه:      «هم‌افزایی یا سینرژی معمولاً اینگونه تعریف می‌شود: زمانی که دو یا چند عنصر، جریان یا عامل با هم همیاری و برهمکنش (تعامل) داشته باشند معمولاً اثری بوجود می‌آید. اگر این اثر از Read more

خُل‌پلانِ 2: ساعتِ کارتیۀ مارسل 5 (2)

 یه خُل‌پلان-سکانسِ چهار دقیقه و خورده ایِ مالیخولیائیِ ناب! به کارگردانی با اون میزانسنِ سختِ بدونِ کات، حرکت‌هایِ دوربین و بازیِ این بشر خوب نگاه کنین.     

 خل‌پلانِ 2   La vie en rose (la Read more

مثلِ یه عکسِ تازه‌ظاهر شده در تاریک‌خونه 5 (9)

   

(برایِ مَت کینگِ The Descendants) 

  هوسِ سیگار کردم… ولی نمی‌خوام بیدار شی. مثلِ هر شب پشتت به منه. بازوهامون تو هم گره خوردن و با هر نفست موهات گردنم رو غلغلک می‌ده. نمی‌خوام بیدار شی. Read more

باکارا 5 (2)

– تو همه جور در مورد نیکلای حرف می‌زنی. چطور می‌توانی بشناسیَش؟ آیا واقعا در مدت شش ماه می‌شود یک مرد را شناخت؟ او مرد برجسته‌ای‌ است. حالا ولی افسرده‌ است، حرف نمی‌زند، کاری نمی‌کند. ولی سابق بر این… Read more