۱- یکی بود، یکی نبود. یه آدمِ خوب و باهوش و بسیار کوشا بود که تویِ زندگی سختیِ زیادی کشید، ولی بسیار تلاش کرد و سرانجام به مقامهایِ بالا رسید و به همه کمک کرد و همواره ازش به Read more
Bullog
خُلنگِار
تیکهلُگ 5 (19)
– حالا که تموم شده شاید بتونی بهم بگی که چی شد که یهو گذاشتی و رفتی.
– میدونی وقتی میخوان تو یه شرکت کسی رو اخراج کنن چیکار میکنن؟
– میگن بیا تو دفترِ مدیرِ منابعِ انسانی Read more
فرتوت 5 (10)
از فردایِ روزِ ازدواج، هر روز صبح، قبل از رفتن سرِکار، مرد زن رو بیدار میکرد تا ویتامینها و قرص کلسیمش رو بهش بده.
زن تو خواب و بیداری غر میزد و یه «بذار بخوابم»ِ مبهم نثار Read more
حدیثِ تو 4.9 (10)
وقتی یارو میگه: «گاهی اوقات، یه داستانِ شیش کلمهای، میارزه به کل یه کتابخونه… خیلی وقتها یه بیت از تمامِ یه دیوان بهتره…» دقیقاً منظورش اینه:
شهری مُتحدّثانِ حُسنت
الّا متحیّرانِ خاموش
سعدی
* تصویر: محمود فرشچیان
بازنده 4.9 (18)
پسرک لاغراندام با تردید از روی صندلیش بلند شد و مِنمِنکنان گفت:
– من… من دقیقاً نود روزه… نود روزه که لب به مشروب نزدم.
حاضرین جلسه نامنظم برای پسرک دست زدند.
فرانک که وسط نیمدایرة صندلیها Read more
قانونِ سی صد 5 (12)
یه رابطه زمانی عمرش تموم میشه که مجموعِ خاطراتِ خوبش از مجموعِ خاطراتِ بدش کمتر بشه.