Bullog

خُل‌نگِار

قانونِ دو تا مونده به آخرِ پاشا 5 (18)

«به جایِ اینکه دیوانه‌وار عاشقِ یکی باشی که دوسِت داره، یکی رو دوست داشته باش که دیوانه‌وار عاشقت باشه.»

الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ 4.8 (16)

(برایِ محسن)

 

من در چهل سالگی باز شدم صفر. باز رسیدم به هیچ.

مهریه، نفقه، خونه، ماشین، همه اثاث مال تو.

شیش روزِ سارا هم مالِ‌ تو.

اتاقِ بچگی‌هایِ خونه پدری مالِ من.

جمعه‌هایِ‌ سارا هم مالِ من.

Read more

پادتن 5 (11)

فقط یه پیس!

 به این نزدیک‌ترین جا به گیرنده‌های بویائیم.

بی عطرِ تو

این ماسماسک محافظِ من نیست!

Kitsch 5 (7)

برای آن زمستان‌ها که گذشت 5 (12)

این دوران همه‌ش هم بد نبود. خوبی‌هایِ زیادی هم داشت. بخصوص اسفندی که گذشت. بیشتر از همیشه باعث شد همو بشناسیم، بیشتر از همیشه با هم حرف زدیم، بیشتر فیلم دیدیم. تو، اون ورِ تخت، زیرِ نورِ چراغِ رویِ Read more

شیش 5 (8)

حضانتِ سارا؛ تلاشم برایِ باز دیدنت.