Bullog

خُل‌نگِار

یک اتفاق نه‌چندان ساده 5 (10)

بعد از چهارده‌  سال که از آخرین دیدارشان می‌گذشت، بطور اتفاقی در یک روز، یک ساعتِ مشترک، به یک نمایشگاهِ نقاشی رفتند. زن شروع کرد از چپ تابلوها را دیدن و مرد از راست نمایشگاه را دور زد. Read more

Femme fatale 5 (2)

The class was on its fifth day when she entered. un gilet gris and the rest in black; like her eyes, her hair and maybe her heart! Sexy! As sexy as a brunette Marilyn Monroe. From all the available Read more

A fresh start 5 (2)

Finally, he made his decision. This was a great opportunity for him. This job was the only he really liked to do in his whole life. The one for which he didn’t need to send a resume to be Read more

قصه یکی از اون قفل‌هایِ نبسته 4.8 (5)

چند تا؟ چقدر؟ چند متر؟ چه تعداد؟ چند سال؟ چند ساعت؟ چه مقدار؟  

 

این قفل‌ها چند خاطرة گم‌شده، چقدر رازِ نگفته، چند متر فیلمِ بر پرده نیومده، چه تعداد مصراع شعر نگفته، چند سال افسانة یک کلاغ Read more

آمین 5 (4)

–         اغلب گفته می‌شود که این عشق است که دنیا را بر مدار خود برقرار می‌سازد. اگرچه درست‌تر آن است که بگوئیم این دوستی‌ست که ما را بر مدارِ دنیا استوار Read more

شکنجه‌هایِ رخت‌خوابی 5 (8)

–         پس چی شد این که اون موقع‌ها می‌گفتی تختِ کوئینِ من احتیاج به یه کوئین داره؟ –         بگم غلطِ زیادی خوردم بی‌خیالِ Read more

کارِ بزرگ 4.8 (5)

(برای آقای لوبیتز)

  هیچ‌کس نفهمید چشه! هرگز کسی یک لحظه هم فکر نمی‌کرد که «اندریاس» ممکنه افسرده باشه. واسه اینکه شخصیت شوخی داشت و لبخندش همیشه اونجا بود. حتی وقتی خودش با پای خودش رفت به بیمارستان دانشگاه Read more