Bullog
خُلنگِار
Remorse 5 (2)
March 18, 2015
Stories, Usual Bulls
So u wanna know what’s my greatest regret in life? Okay; here it is:
“It was half past three in the afternoon when I met her. We were just past the Old Town Square and were enjoying the Read more
سوءِتفاهم 4.3 (4)
November 24, 2014
Stories, Usual Bulls
یه شب مستِ مست کرد، نشست جدّی و محکم با خدا اتمام حجّت کرد:
«یا این هفته کاری میکنی جایزة پنجاه میلیونی رو ببرم، یا یه کاری میکنی دیگه تویِ این دنیا نباشم.»
چند روز بعدش پنجاه Read more
شگون 5 (3)
March 20, 2014
Stories, Usual Bulls
تا وقتی اون بود که اهمیت این موضوع خیلی خودش رو نشون نمیداد. از روز قبلش خونه رو بوی سیر و شنبلیله و شیوید و ماهی میگرفت … نه تنها این موضوعِ تکراری اهمیتی واسم نداشت، تازه شاکی Read more
دماغ 5 (5)
May 1, 2013
Stories, Usual Bulls
صداقت را نه در کلامش میشد یافت، نه در نگاهش…
نه میشد در لبخندش یافت، نه در اشک چشمانش…
صداقتش یافتنی نبود… بافتنی بود!
مثلِ یه عکسِ تازهظاهر شده در تاریکخونه 5 (8)
February 7, 2012
Stories, Usual Bulls
(برایِ مَت کینگِ The Descendants)
هوسِ سیگار کردم… ولی نمیخوام بیدار شی. مثلِ هر شب پشتت به منه. بازوهامون تو هم گره خوردن و با هر نفست موهات گردنم رو غلغلک میده. نمیخوام بیدار شی. Read moreآدیداسهایِ کهنۀ سباستین 5 (4)
February 3, 2012
Stories, Usual Bulls
– لااقل پنجرۀ اتاقتو باز کن که این بویِ گند از اتاقت بره بیرون. دوباره بالا آوردی؟
– اصلاً حوصلۀ نصیحت ندارم امروز بِنی.
– Read more