دلم برایت تنگ شده است؛ به مثابۀ مثانۀ کوچکت!
پاشا: … ولی من یه موقع، شاید فقط یه بار واقعاً از دستت ناراحت شدم.
پژمان: !
پاشا: وقتی که بعد از دعوایِ من و اون مردک …. بهش زنگ زدی.
پژمان: آره، میدونم.
پاشا: اشتباه کردی دیگه؟
پژمان: Read more
بعضی از تجربهها، میرن میشینن روی یه قسمت روحِ آدم، مثِ مته، سوراخش میکنن و مسخت میکنن!
تئاترهای «محمد یعقوبی» برای من این متهست! وقتی میشنوم یه کارِ جدید قراره داشته باشه، یه جوری میشم! دیدین هِی منتظر یه Read more