Bullog

خُل‌نگِار

باهار 5 (5)

شبِ چارشنبه‌سوری به ثریا گفته‌ بود که به همه بگه روزِ اول رو می‌شینه خونه.

هوا که تاریک شد و دید که دیگه قرار نیست کسی بیاد، دانمارکی‌ها رو از روی میز برداشت و برگردوند تو جعبه، یه بشقابِ Read more